خلاصه کتاب صوتی مدراتوکانتابیله
- مادام پرسید: نوشتهای را که بالای ورقهٔ نت ات هست میخواهی بخوانی؟
- بچه گفت: مُدِراتوکانتابیله.
- مادام با ضربهٔ مداد روی پیانو، این جواب را تأیید کرد.
- بچه، که سر به سوی ورقهٔ نت برگردانده بود، بی حرکت ماند.
- – «مُدِراتوکانتابیله» یعنی چه؟
- – نمیدانم.
دانلود کتاب صوتی مدراتوکانتابیله
- – میخواستم حالا شما به من بگویید که چطور آنها به این مرحله رسیدند که دیگر با هم حرف نزنند.
- – من هیچ چیز نمیدانم. شاید بر اثر سکوتهایی که شب در میان آنها برقرار میشد و بعد
- تقریباً در هر ساعتی از شبانه روز؛ و آنها نمیتوانستند با هیچ چیز بر آن غلبه کنند. با هیچ چیز.
- – در یکی از شبها، آنها در اتاق میچرخند، مانند حیوانات زندانی میشوند،
- نمیدانند که چه به سرشان آمده است. به تدریج احساس میکنند که میترسند.
- – دیگر هیچ چیزی آنها را اقناع نمیکند.
- – با واقعیتی روبرو شدهاند، اما نمیتوانند فوراً آن را بگویند. یا شاید برای اینکه به آن پی ببرند ماهها لازم است.
- – باز هم برایم حرف بزنید. به زودی، دیگر هیچ چیزی از شما نخواهم پرسید.
- – پیش از اینکه به این خانه برسم، بوتههای برگ نو در باغ بود. از این بوتهها در باغ خیلی زیاد است.
- وقتی که طوفان نزدیک میشود، آنها مثل سایش فولاد صدا میکنند. عادت کردن به آن مثل اینست
- که انسان صدای قلب خودش را بشنود. من به آن عادت کردهام… کاری که باید کرد زندگی در
- یک شهر بی درخت است. وقتی که باد هست درختها فریاد میزنند اینجا همیشه باد هست
- همیشه غیر از دو روز در سال میدانید اگر من جای شما بودم از اینجا میرفتم اینجا نمیماندم
- همه پرندهها یا تقریباً همه شان پرندههای دریایی هستند که بعد از طوفانها لش مردهها را
- پیدا میکنند و وقتی که طوفان خاموش میشود و درختها دیگر فریاد نمیزنند در ساحل
- صدای آنها را میشنوند که مثل گلو بریدهها جیغ میکشند و این جیغها نمیگذارند که
- بچهها بخوابند نه من از اینجا خواهم رفت.
- – واقعاً وقتی که باد در این شهر متوقف میشود،
- چنان نادر است که گویی انسان خفه میشود.
اطلاعاتی از نویسنده ی کتاب
اوان زندگی
دوراس در ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانوادهای فرانسوی در هندوچین، مستعمره سابق فرانسه و ویتنام فعلی زاده شد.
او دو برادر بزرگتر از خود داشت. در سال ۱۹۱۸ خانواده دوراس در شهر فنومپن پایتخت کامبوج مستقر میشوند،
اما پدرش که معلم ریاضیات بود پس از مدت کوتاهی به بستر بیماری افتاد و هنگام بازگشت به فرانسه درگذشت.
مادر مارگریت پس از مرگ شوهرش در شرایط بسیار سخت به شغل معلمی خود ادامه داد و در روستاهایی در مجاورت
رودخانه مکونگ و با فقر فرزندانش را بزرگ کرد. مادر برای این که از عهده مخارج بچهها برآید در سینماها پیانو میزد تا
وقتی که تصمیم گرفت تکه زمینی را در کامبوج برای کشاورزی و سرمایهگذاری بخرد اما به علت فساد اداری موجود
و به واسطه خرید زمینی که دائم در معرض سیل و غیرقابل کشت بود، تمامی سرمایهاش را از دست داد. زندگی
در مناطق و روستاهای فقیرنشین، ارتباط و دوستی با بومیها و کمبود محبت پدری بعدها تبدیل به منبع الهام و دستمایه نوشتههای او شد.
دانلود کتاب صوتی مدراتوکانتابیله
تحصیلات و مهاجرت به پاریس
در سال ۱۹۲۹ مارگریت به منظور تحصیل در دوره دبیرستان به سایگون رفت. در همان زمان بود که مارگریت
نوجوان عاشق یک چینی ثروتمند شد. او این ماجرا را سالها بعد در داستان «عاشق» نوشت و توانست
برنده جایزه گنکور شود. و در ۱۸ سالگی برای ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در
فرانسه رفت. و در نهایت موفق به اخذ لیسانس حقوق شد. او در این مدت علاوه بر درس دانشگاهی،
دامنه مطالعات ادبیاش را گسترش میدهد. چند سالی را نیز به عنوان بایگان و محقق در اداره مستعمرات
فرانسه کار کرد. در سال ۱۹۳۹ با نویسندهای به نام روبر آنتلم ازدواج کرد در ژوئن ۱۹۴۴، روبِر به دلیل فعالیتهای
سیاسی توسط گشتاپو دستگیر شده و به شهر داخائو در ایالتِ بایرنِ آلمان تبعید میشود. مارگریت در سال
۱۹۴۴ به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و با اینکه در سال ۱۹۵۰ از آن حزب اخراج شد ولی تا پایان
عمر عقاید چپگرایانهاش را حفظ کرد. دوراس در انتخابات سال ۱۹۸۱ برای پیروزی فرانسوا میتران، نامزد سوسیالیست ریاست جمهوری فرانسه تلاش بسیاری کرد.[۶]
ادبیات
در سال ۱۹۴۱ اولین رمانش را برای چاپ به انتشارات گیلمار سپرد، گیلمار از چاپ و انتشار رمان خودداری کرد ولی ریموند کنو
که در گالیمار کار میکرد و به استعدادش اعتقاد داشت، او را تشویق به ادامه نوشتن کرد. به این ترتیب اولین کتابش
در سال ۱۹۴۳ و هنگام جنگ جهانی دوم با نام بیشرمان توسط انتشارات گیلمار چاپ و منتشر شد. او به جای
نامخانوادگی اصلیش دونادیو، اسم دوراس که نام منطقهای بود که پدرش در آنجا مرده بود را انتخاب کرد، نامی
که تا پایان عمر در تمامی آثارش استفاده شد و همگان او را به این نام میشناسند.
در سال ۱۹۴۶ دوراس و آنتلم از یکدیگر جدا شدند و سال بعد مارگریت از رابطهاش با دیونیس ماسکولو صاحب
فرزند پسری به نام ژان شد.
دانلود کتاب صوتی مدراتوکانتابیله
دوراس در سال ۱۹۵۰ رمان سدی بر اقیانوس آرام را نوشت که مورد توجه قرار گرفت و نامزد جایزه ادبی گنکور شد.
در آن ایام او در کنار نویسندگی به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نظیر مبارزه با جنگ الجزایر و مخالفت با سیاستهای ژنرال دوگل نیز میپرداخت.
موفقیت و شهرت
اگرچه کتاب مدراتوکانتابیله در به شهرت رسیدن دوراس سهم عمدهای داشت ولی نباید از نقش فیلم هیروشیما عشق
من به کارگردانی آلن رنه که او نویسنده فیلمنامهاش بود غافل بود. دوراس برای این فیلم نامزد دریافت جایزه
اسکار بهترین فیلمنامه شد و در جشنواره کن نیز به عنوان فیلم برگزیده انتخاب شد.
دوراس حایزه ادب کنگور را در سال ۱۹۸۴ به دلیل نوشتن رمان عاشق دریافت کرد. این رمان او بسیار پرفروش شد
و به دهها زبان زندهٔ دنیا ترجمه شد. انعکاس و نقد و نظرهای فراوانی که در مطبوعات این اثر به دنبال داشت دامنه شهرت دوراس را وسعت بخشید.
ژان ژاک آنو کارگردان فرانسوی در سال ۱۹۹۲ بر اساس این رمان دوراس فیلمی به نام عاشق ساخت.
دانلود کتاب صوتی مدراتوکانتابیله
نمونه ی فایل صوتی
از دیگر صفحات ما دیدن فرمایید
صفحه ی اصلی بیگزبایت
وبلاگ بیگزبایت
کتاب های صوتی بیگزبایت
کانال تلگرامی بیگزبایت
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید. از استفاده از کلماتی که از لحاظ اخلاقی مشکل دارند به شدت پرهیز کنید و به هیچ عنوان در مورد بحث های سیاسی در هیچ یک از محصولات حرفی نزنید
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.